کتاب رایا

وبلاگ فروشگاه اینترنتی کتاب رایا

کتاب رایا

وبلاگ فروشگاه اینترنتی کتاب رایا

کودکان نافرمان

هدف این کتاب راهنمای معرفی منابع عملی در حوزه برنامه‌های آموزش والدین با تحقیقات مربوط به کودکان دارای مشکلات رفتاری نیست. این گونه منابع و نیز روکردهای مشابه دیگر به آموزش والدین در مجموعه‌های متعددی به خوبی معرفی شده‌اند.

ممکن است خواننده بخواهد قبل از پذیرفتن این رویکرد خاص به این منابع و منابع دیگر مربوط به اجرای برنامه‌های آموزشی مراجعه کند.

در عوض این کتاب به این منظور تالیف شده که راهنمای بالینی اجرای رویه‌هایی باشد که منحصرا با این ترتیب خاص از روش‌های مدیریت رفتار کودکان متناسب‌اند.



انتشارات

رشد

مولف

حمید علیزاده - حبیبه السادات سجادی

برای سفارش یا اطلاعات بیشتر با شماره زیر تماس بگیرید

02166414040

فلسفه تطبیقی

کتاب فلسفه تطبیقی به نویسندگی افلاطون صادقی منتشر شده توسط انتشارات پیام نور در سایت رایا  موجود می باشد.


برای سفارش یا اطلاعات بیشتر با شماره زیر تماس بگیرید
02166414040

ادبیات فارسی نهم

کتاب شامل:

امتحانات نوبت اول
امتحانات نوبت دوم 
پاسخ نامه ی تشریحی
فلش کارت 
جدول بارم بندی



انتشارات

اسفندیار

مولف

گروه مولفین


برای سفارش یا اطلاعات بیشتر با شماره زیر تماس بگیرید
02166414040

انتهای خیابان شاه بختی شرقی

داستان این رمان از این قرار است که دختری به نام زکی با قطار به سمت زادگاهش در حرکت است. او کودکی و نوجوانی پراتفاق و حادثه‌ای را پشت سر گذاشته تا از یک دختربچه پرشر و شور تبدیل به زکی امروز شود. زکی در طول این سفر جریان فکرش را رها و زندگی‌اش را مرور می‌کند. سفر او در ذهنش همزمان می‌شود با سفرش در قطار.

در ادامه اما، قطار که به مقصد می‌رسد ذهن زکی هنوز توی راه است و نمی‌خواهد سوت پایان را بکشد. شاید وسط راه، ترمز را بکشد و پیاده شود...

«انتهای خیابان شاه بختی شرقی» در ۲۰ فصل نوشته شده است. در قسمتی از این رمان می‌خوانیم:

بیشتر بچه‌ها همان طور بودند که آخر بهار از هم جدا شده بودیم. بعضی‌ها قد کشیده بودند. چند تا از بچه‌ها حسابی چاق شده بودند. زنگ خورد. رفتم روی نیمکت آخر کلاس نشستم. آقای شیرزاد که آمد سر کلاس و همه بلند شدند، نیم خیز شدم و دست هایم را گذاشتم لبه میز. چشم‌های سبز آقای شیرزاد چرخید روی تک‌تک بچه‌ها. لبخند همیشگی روی لبش بود. ما هیچ وقت نفهمیدیم از روی مهربانی بود یا تمسخر. پارسال که موقع نخ کردن سوزن چرخ خیاطی محکم زد توی صورتم، خودش بیشتر از من سرخ شد. دستم را گذاشتم روی صورتم و نگاهش کردم. داد زد: «بلد نیستی یه سوزن نخ کنی اون وقت «قَیچی» گفتن منو مسخره می کنی؟» وقتی گفت «قَیچی» نتوانستم جلوی خنده‌ام را بگیرم و کلاس هم منفجر شد و آقای شیرزاد از کلاس بیرون رفت. سریه زدم پهلویم که: «با توئه زکی.» سرم را بلند کردم. آقای شیرزاد داشت به من نگاه می‌کرد. «این تویی زکی؟» زیر لب گفتم: «بله آقا.» سُر خوردم پشت میز و ندیدم آقای شیرزاد باز داشت به من نگاه می‌کرد یا رفته بود سراغ بقیه...



انتشارات

هیلا

مولف

نصرت ماسوری

برای سفارش یا اطلاعات بیشتر با شماره زیر تماس بگیرید
02166414040

بگذار برسانمت

بگذار برسانمت شامل 17 داستان کوتاه و خواندنی است. در داستان اول این کتاب می‌خوانیم: پدرم می‌گوید: «چند بار بهت بگویم هر روز هر روز چادر سرت نکن برو پی خرید آت و آشغال.» مادرم می‌گوید: «وا! کِی من هر روز هر روز رفتم؟ به جای دست درد نکند است شمس‌الله؟» «حالا کدام چادر سرت بود؟» «همان چادر مشکی گلدارم. مگر فرقی هم دارد.» «دِ همین دیگر! حالا کو تا تو فرق این چیزها را بفهمی.» «باز از خودت حرف درآوردی شمس‌الله؟» «اگر زن موقع راه رفتن قرو قمیش نیاید کسی باهاش کار ندارد.» «خجالت بکش شمس‌الله! بعدِ یک عمر کلفتی تو این خانه، این دستمزدم است، آفرین شمس‌الله! آفرین! خوشم باشد.» «حالا چه شکلی بود؟» «خیر سرش موهای جوگندمی‌اش را زده بود بالا اما ابروهای آن چشم‌های هیزش سیاه بود.» «بفرما! ببین چطوری رفته تو نخ آقا!» «خوب، نگه داشت کنارم؛ فکر کردم فامیلی همسایه‌ایه، نگاهش کردم. وقتی بی‌حیا گفت: بگذار برسانمت، روم را برگرداندم.»


هیلا

محمدرضا گودرزی

برای سفارش یا اطلاعات بیشتر با شماره زیر تماس بگیرید
02166414040