کتاب رایا

وبلاگ فروشگاه اینترنتی کتاب رایا

کتاب رایا

وبلاگ فروشگاه اینترنتی کتاب رایا

گود

«گود» روایتِ نفس‌گیرِ روزگارِ چند نسل است… داستانِ دخترانِ چریک، پسرانِ مدافعِ خرمشهر، مردانی که روحِ بازارِ سنتی تهران بودند یا زنانی که تیمسارهای آن‌چنانی را نوک انگشت شان می‌چرخاندند…

«مهدی افشارنیک» در نخستین رمانِ خود سراغِ شکاف‌هایی رفته که از سال‌های قبلِ کودتای سال 32 آغاز شد و ادامه پیدا کرد تا همین سال‌های نزدیک. باعثِ تولدِ فدایی، چریک، انقلابی، مذهبی و کارگرانِ و بازرایان شد. روحِ تهرانِ سنتی را از آنِ خود کرد و بعد از انقلاب هم جای این آدم‌ها را جورِ دیگری رقم زد. رمان با ریتمی سریع و وقایعی تکان‌دهنده پیش می‌رود. در هر فصل ماجرایی انتظارِ خواننده را می‌کشد و نگرانی مداومِ ریخته شدنِ سقف بازار قدیمی تهران که در کل رمان تکرار می‌شود. آیا این سقف فرو می‌ریزد؟ آیا مادران و پسران رو در روی هم خواهند ایستاد؟ آیا ردپای تاریخ در خیابان‌ها پاک می‌شود؟ رمانِ گود تجربه‌ی جدیدی از احضار تاریخ سیاسی است. با حضور انبوه ‌شخصیت‌هایی که خواسته یا ناخواسته در میانه‌ی این تاریخ نقش‌شان را ایفا می‌کنند.

اون روز آفتاب داغ بود و نور از سرِ گنبدهای تاق بازارچه خودش رو به کف زمین رسونده بود. حفره‌ی سرِ گنبدها رو یه مدتی بود بسته بودن و حیوون جمع شده بود. کفترها توی دهنه‌ی حفره‌ها لونه کرده بودن و هرازگاهی فضله‌شون می‌ریخت روی سر یکی که حواسش نبود از زیر حفره رد نشه. بدتر از فضله، خون کفتر بود. گربه‌های بازارچه از روی تاق می‌رفتن به لونه‌ی کفترها چنگ می‌زدن و جوجه‌ یا کفتری رو خفه می‌کردن. حاصل این شبیخون، قطره‌ای خون یا پری خونی‌ بود که می‌چکید یا می‌افتاد روی سر مردم.

مولف : مهدی افشار نیک

انتشارات : چشمه

برای اطلاعات بیشتر با شماره 66414040-021 تماس بگیرید.

سرخ سفید

«سرخِ سفید» سومین رمانِ «مهدی یزدانی‌خُرّم» (1358) است. رمانی که از یک باشگاهِ ورزشی کوچک در خیابانِ شانزده آذرِ تهران سالِ 1391 آغاز می‌شود و می‌رود به دی‌ماه سالِ 1358. ده‌ها داستان و روایت در این تکه‌ی زمانی اتفاق می‌افتند که به نحوی باهم ارتباط پیدا می‌کنند. می‌‌گوید که چطور یک کشیش یونانیِ آزادی‌خواه در برفِ تهرانِ آن سال در هوای شهری نفس می‌کشد که مهاجمِ تیمِ بلاتکلیف‌شده‌ی تاجِ تهران مبهوت روزگار است و این‌که چرا جنازه‌ی نخست‌وزیرِ اعدام‌شده هنوز دفن نشده و در پزشکی ‌قانونی باقی ‌مانده و فروشنده‌ی کتاب‌های جلدسفیدْ عاشقِ یک متخصص زنانِ ممنوع‌الکار شده است… رمان استخوان‌های رضاخان را در جایی از تاریخ کشف می‌کند که مخاطب شگفت‌زده می‌شود، همان‌طور که یکی از بازماند‌گان دودمان صفوی در دفترِ مهدی بازرگان شاهد رقم خوردنِ تاریخ است. این میان مبارزه‌های پانزده‌گانه‌ی یک رزمی‌کارِ جوان است که دو زمان را به‌هم می‌دوزد. اویی که برای گرفتنِ کمربند مشکی ناچار می‌شود موضوعِ یک روز سرد و برفی شود در دی‌ماه سال 1358… و این تازه شروعِ احضارِ ارواحِ رهاشده بر آسمان است… روزی که با بخارِ یک خشک‌شویی شروع می‌شود و تند و بی‌وقفه پیش می‌رود…

اول‌اش بُخار بود …

بُخاری که از دیواره‌ی جوی آبِ روبروی خشک‌شویی با شتاب می‌زد بیرون و در سرمای هوای یکی از روزهای هفته‌های پایانی بهمن ماهِ سالِ ۱۳۹۱ در خیابانِ شانزدهِ آذر متلاشی می‌شد … بُخاری که سال‌ها بود از خشک‌شویی روبروی باشگاهِ ورزشی قدیمی خیابانِ شانزده آذر بیرون می‌آمد، کمی روی هوا معطل می‌ماند و بعد یک‌هو محو می‌شد و مردِ جوانِ تنومندی که نشسته بود روی سکوی روبروی بخارها چشم می‌انداخت به جایی آن طرفِ شیشه‌ی دکانِ خشک‌شویی تا دوباره اتوی بزرگ تکانی بخورد و بُخارِ تازه را با زور بریزد توی لوله‌ای که از زیرِ سنگ‌فرش‌های ...

مولف :  مهدی یزدانی مقدم

انتشارات : چشمه

برای اطلاعات بیشتر با شماره 66414040-021 تماس بگیرید.


لذتی که حرفش بود

«لذتی که حرفش بود» مجموعه‌ای است از ناب‌ترین تجربه‌های به‌ظاهر پیش‌پاافتاده و هرروزه‌ی ما. مجموعه‌ای از بدیهیات، آن‌قدر که کمتر کسی به‌شان فکر می‌کند. پیمان هوشمندزاده و منطق روایی ساده و روانش، کولاژوار قطعاتی از مشاهدات هر انسانی را از پیرامونش و خاطراتش کنار هم چیده، جوری که برای خواننده چاره‌ای جز حیرت کردن نمی‌ماند. این تکه‌ها و در کلیت‌شان این مقالات، عریان‌کننده‌ی یکی از بارزترین کمبودهای هنر معاصر ماست؛ قدرت دیدن، شناختن و شکافتن ساده‌ترین اتفاقات جاری زندگی و حرف زدن راجع‌به‌شان. گاهی لازم است انگشت عکاس برای فشردن شاتر بلرزد، قلم در دستان نویسنده بلغزد و مخاطب جسارت کندوکاو در جزئی‌ترین رکن اثر پیش رویش را بیابد. این کتاب، به قول نویسنده‌اش، «توضیح واضحات» است.

مولف :پیمان هوشمندزاده

انتشارات : چشمه

برای اطلاعات بیشتر با شماره 66414040-021 تماس بگیرید.


عقاید یک دلقک

چشمه
هاینریش بل
محمد اسماعیل زاده

این کتاب دربارهٔ دلقکی به نام شنیر است که همسرش ماری او را ترک کرده و به همین دلیل دچار افسردگی شده و مرض‌های همیشگی‌اش، مالیخولیا و سردرد تشدید یافته. از این رو برای تسکین آلام خود به مشروب رو آورده‌است. به قول خودش «دلقکی که به مشروب روی بیاورد، زودتر از یک شیروانی ساز مست سقوط می‌کند». فقط دو چیز این دردها را تسکین می‌دهند. مشروب و ماری. مشروب یک تسکین موقتیست ولی ماری نه. ولی او رفته.

او بعد از افتضاحی که در یکی از نمایش‌هایش به وجود می‌آورد و پایش را مصدوم می‌کند، به بن محل زندگی‌اش (که کمتر از دو سه هفته در سال در آن جاست) باز می‌گردد. به این دلیل که او آدم ولخرجی است دیگر حتی یک پنی هم برایش نمانده. به همین دلیل دفترچه تلفنش را باز می‌کند و شروع به تماس با آشنایان می‌گیرد. در این میان بارها به گذشته می‌رود و خاطراتش را می‌گوید.

ماری همسر او یک کاتولیک بوده و در جوانی با هم فرار کرده‌اند و بدون اینکه با هم ازدواج کنند با هم رابطه داشته‌اند. این امر ماری را عذاب می‌داده و بالاخره روزی از او فرار می‌کند.

هانس شنیر دلقک، تنها به اتاق خود در بن، پناه برده‌است و چند ساعت شکست‌های زندگی عاطفی و حرفه­ایش را جمع­بندی می­کند تا بعد برود مانند گدایی بر پله­های ایستگاه راه­ آهن بنشیند و بازگشت ماری، زن محبوبش را که از دست داده‌است و هم امروز باید از سفر ماه عسل به رم بازگردد، انتظار بکشد (یا به هر حال چنین وانمود کند). کتاب تک­گویی بلندی، ساخته از «ملاحظات» (یا عقاید) آدمی سرخورده و مایه‌گرفته از خاطره­‎های شخصی است که تنها چند مکالمه تلفنی و ملاقات کوتاه پدر آن را قطع می­کند. هانس شنیر، برخلاف اکثر شخصیت‌ها در داستان‌های کوتاهی که بول پس از جنگ نوشته‌است، در خانواده­ای بورژوا به دنیا آمده‌است. استعدادش در کار معرکه­گیری، از او (در دل جامعه‌ای مرفه) انسانی مرتد ساخته‌است. او به نسلی تعلق دارد که اگرچه جوان‌تر از آن بودند که در آخرین دسته­های هیتلری نام­نویسی کنند اما در میان شعارهای ناسیونال سوسیالیستی بزرگ شده­اند. جامعه نو مرفه‌ای که بر ویرانه­ها بنا شده‌است، در چشم او به طور قطع مشکوک است؛ بدان لحاظ که دست­اندرکاران آن، که همگی کمابیش بدنام­اند، امروزه به بهای کمی برای خود وجدان راحت خریداری می­کنند: حتی مادر او رئیس «کمیته­ای برای نزدیک ساختن نژادها» است. در حال و هوای بازسازی، کاتولیسیسم به اصطلاح «ترقی­خواه» که در محافل بورژوایی بن خودنمایی می­کند، در ریاکاری عمومی سهیم است. همه ترش­رویی هانس شنیر بر همین کاتولیسیسم متمرکز است؛ وانگهی انگیخته از دلایلی شخصی است: ماری که مدت شش سال همدم او بود، ترکش گفته‌است تا با یکی از همان «کاتولیک‌های متجدد و سرشار از آینده»، که از دست­اندرکاران جلو صحنه‌است، ازدواج کند.

شنیر مدعی است که رنگ و روغن «صادقانه» چهره معرکه‌گیر را در برابر ریاکاری اجتماعی قرار می­دهد. اما، دهن­کجی دلقک، که با طرز پاسخی زیباشناختی-اخلاقی شکل می­گیرد، مضحک است. مؤخره عجیب و غریبی که طی آن هانس شنیر ورشکستگی خود را با خوش‌رویی به نمایش درمی­آورد، تصویری حاکی از تسلیم و رضا از هنرمند به دست می­دهد. و آخرین کلام رمان می­گوید که، با این حال، «به آواز خواندن ادامه داد». عقاید یک دلقک به حق رمان پایان عصر آدناوئر صدر اعظم آلمان است.

برای اطلاعات بیشتر کلیک کنید. www.rayabook.net

از دو که حرف می‌ زنم از چه حرف می‌زنم

چشمه
هاروکی موراکامی
مجتبی ویسی

این رمان‌واره در حقیقت نوشتاری خاطره‌مانند است که «هاروکی موراکامی» از زندگی خود ارائه می‌دهد. نویسنده‌ای که روزی هشت کیلومتر می‌دود و حتی در مسابقات دوی ماراتن هم شرکت می‌کند و معتقد است میان دویدن و نویسندگی شباهت‌هایی هست. استقامت و تداوم راز نهفته در هر دو است. استعداد مهم است اما مهم‌تر پشتکار و تمرین است و تلاش برای یافتن چشمه خلاقیت و توانایی و عاملی که به اکثر دوندگان انگیزه می‌دهد، هدف شخصی است.


برای اطلاعات بیشتر کلیک کنید. www.rayabook.net