کتاب رایا

وبلاگ فروشگاه اینترنتی کتاب رایا

کتاب رایا

وبلاگ فروشگاه اینترنتی کتاب رایا

طراحی و اجرای تابلوهای برق

قدیس
احسان پرهیزگار

* آشنایی با تجهیزات مورد استفاده درتابلو برق

* محاسبات وتعیین رنج تجهیزات 

* چیدمان وجاسازی ادوات داخل تابلو برق

* روش های شینه بندی و وایرینگ 

* جداول مهم محاسباتی واستانداردها

* طراحی بانک اصلاح ضریب قدرت

همانطور که می دانید ,منابع مختص به مبحث طراحی ومونتاژ تابلوهای برق فشار ضعیف ,

نسبت به دیگر منابع آموزشی در صنعت , کمتر به چشم میخورد.این مسئله می تواند به

دلیل پراکندگی وحجم مفاهیم وتنوع تابلوهای برق باشد.

به عبارتی,طراحی واجرای تابلوهای برق , محصول دانش ,تجربه وسلیقه می باشد ,زیرا

طراحی یک تابلو برق می تواند به اشکال گوناگون انجام شود.

در این کتاب ,تلاش شده است تابیشتر به مباحث عملی واجرایی اشاره شود ,آموزش

مطالب به همراه مشخصات ,عکس , نقشه وبیان مثال های متعدد,باعث های متعدد

,باعث یادگیری هرچه بیشتر مخاطب باروش های طراحی ومونتاژ تابلو برق می شود.

برای اطلاعات بیشتر کلیک کنید. www.rayabook.net

من خنگ ترین دختر رو زمینم

هیلا
رویا هدایتی

بخشی از کتاب:

زنگ نقاشی بود. خانوم سماباتی گفته بود: «بچه‌ها،‌ دفتراتونو دربیارین، می‌خوام یه موضوع نقاشی بهتون بدم.»

من دفترمو درآبرده بودم. داشتم یه قورباغه سبز روی طاقچه می‌کشیدم. تو خونه‌مون یه قلک قورباغه‌ای دارم رو طاقچه‌مون. من خیلی نقاشی کردنو دوست دارم، همه چی‌ام بلدم بکشم. مامانم می‌گه هزار ماشالا.

خانوم سماباتی گفته بود: «حالا بچه‌ها‌، من می‌شینم روی میزم شما هم شروع کنید به کشیدن تصویر من!»

من داشتم قورباغه‌مو رنگ می‌کردم. اون یه قورباغه قرمز بود. رنگشو عبض کرده بودم

برای اطلاعات بیشتر کلیک کنید. www.rayabook.net

آمین می آورم

هیلا
امیر خداوردی

کلا من در انتخاب اسم های مستعار استعداد ندارم.

وقتی اولین و تنها کتابم چاپ شد،اسمم را گذاشتم«شابلقا». نمی دانم چرا علاقه ای به اسم فامیلی واقعی ندارم.حالا این اسم مستعار از این جهت که من یکی از افراد قبیله ی شابلقا هستم ،اسم خوبی بود ،ولی قبیله ی ما در حافظه ی تاریخی مردم به جنگ و جدال و لات بازی اشتهار دارد.

اولین کاروان شابلقاها که پا به تهران گذاشتند سی و نه نفر بودند. مسیر ضاحیه ی شرقی تا تهران را پیاده آمده بودند.پاپوش هایشان پاره شد و پاهایشان آبله زده بود.ولی با دیدن دروازه ی دولت،پادرد و کمر دردشان را فراموش کردند.

احساس بدی بهشان دست داد.احساس این که این جا غریبند و کسی نمی شناسدشان.این بود که کاری کردند که شناخته شوند.

سی نفر ریختند سر نه نفر دیگر و تا جاداشت کتکشان زدند.

خسته ی راه بودند و جان کتک کاری نداشتند،ولی از صمیم قلب همدیگر را زدند.

برای اطلاعات بیشتر کلیک کنید. www.rayabook.net


میخواستم نویسنده شوم آشپز شدم

ققنوس
فاطمه ستوده

راوی داستان زنی سی ساله و فارغ التحصیل رشته ادبیات فارسی از دانشگاه تهران است.
از بد روزگار، از کار بیکار و از همه جا رانده شده و با شوهر مهندس خود زندگی آرام و بی حاشیه ای دارد.
وقت های بی کاری و افسردگی های موسمی اش را با پختن غذا و یادآوری خاطره های پراکنده شکمی از روزگارهای دورتر می گذراند.
کتاب حاضر تصویرگر یازده روایت آبگوشتی است.
در هر روایت یک جور غذا محور داستان می شود: آبگوشت، خورش کرفس، نان و پنیر و گوجه، یتیمچه، کله پاچه، خورش هویج و.
نویسنده کوشیده است با استفاده از موضوع هیجان انگیز غذا، هم قصه بنویسد و هم روش پخت یازده غذا را میان قصه هایش بیاورد: خیلی طول کشید تا این گزاره به ما ثابت شود که آبگوشت شاخ دارد.
خانه مان داشت از بیخ و بن کن فیکون می شد که یکهو شاخک های مامانم جنبید و فهمید ما از آن خانواده ها هستیم: از آن ها که وقتی آبگوشت می خورند، پاچه هم را می گیرند و از گل و گردن همدیگر آویزان می شون.

برای اطلاعات بیشتر کلیک کنید. www.rayabook.net