خدا خواست زنده بمانم و زندگی کنم ، البته باز هم با سختی و رنج.هرکس در زندگی رنج و سختی خود را دارد. مهم نگاه آدم ها به زندگی است. یک چیز جالب، در مدت طولانی که در بیمارستان تهران بستری بودم چند بار به من مرخصی میدادند، مثل اعیاد و دهه فجر و ....و من این ایام را در کنار عموی مهربان و خانواده عزیزشان می گذراندم. که از آن بسیار ممنون هستم.
سر انجام آماده حرکت به سمت اهواز شدیم ، به خاطر شرایط ریه ام اجازه پرواز با هواپیما را نداشتم. بنابراین با قطار راهی شهر عزیزم شدیم.تمام اقوام و دوستان به پیشوازم آمده بودند....
http://www.rayabook.net/tarava/14180-lam-%D9%85%D9%87%D9%85%D8%A7%D9%86-%D9%86%D8%A7%D8%AE%D9%88%D8%A7%D9%86%D8%AF%D9%87-%D8%B3%D8%B1%DA%AF%D8%B0%D8%B4%D8%AA-%D9%88%D8%A7%D9%82%D8%B9%DB%8C-%DB%8C%DA%A9-%D8%A8%DB%8C%D9%85%D8%A7%D8%B1-%D8%B1%DB%8C%D9%88%DB%8C-%D9%86%D8%A7%D8%AF%D8%B1