چنانچه خودش در آغاز کتاب چنین می نویسد: آن روزها که تازه تمرین خطاطی را شروع کرده بودم، حدود سال های ۶۳-۶۵، به هنگام نوشتن، در تنهایی - در فضایی که بوی تلخ مرکب ایرانی در آن می پیچید و صدای سنتی قلم نی، تسکین دهنده ی خاطرم می شد که گرد ملالی چون غبار بسیار نرم بر کل آن نشسته بود - غالبا به یاد همسرم می افتادم - که او نیز همچون من و شاید نه همچون من اما به شکلی، گهگاه و بیش از گهگاه، دلگرفتگی، قلبش را خاکستری رنگ می کرد - و می کوشیدم که به جستجو در به امید رسیدن به ریشه های گیاه بالنده و سرسخت اندوه، و دانستن اینکه این روینده ی بی پروا از چه چیزها تغذیه می کند، و شناختن شرایط رشد و دوامش آن را نابود کنم بل زیر سلطه و در اختیار بگیرم. پس، یکی از خوب ترین راه های رسیدن به این مقصود را در این دیدم که متن تمرین های خطاطی ام را تا آنجا که مقدور باشد اختصاص دهم به نامه ی کوتاهی به همسرم.
مولف : نادر ابراهیمی
انتشارات : روز بهان
برای اطلاعات بیشتر با شماره 66414040-021 تماس بگیرید.
پاهایش را گذاشته بود توی آب ولرم و گفته بود: اسیر بدبخت عراقی رو که می بردم قرارگاه حتی جوراب هم نداشت در حالی که من جوراب داشتم. نمی دونی چقدر خوشحال شد وقتی پوتینای منو پاش کرد. خیلی دلم می خواست همون جا خلاصش می کردم اما اسیر بود. بعد لبخندی زده بود: چه کنیم که خیلی ها اسیرن؛ اسیر خواسته هاشون، اما حالا که خوب شده نگران نباش.
مولف : علیرضا جمشیدی - نجمه مولوی
انتشارات : آستان قدس رضوی
برای اطلاعات بیشتر با شماره 66414040-021 تماس بگیرید.
«گود» روایتِ نفسگیرِ روزگارِ چند نسل است… داستانِ دخترانِ چریک، پسرانِ مدافعِ خرمشهر، مردانی که روحِ بازارِ سنتی تهران بودند یا زنانی که تیمسارهای آنچنانی را نوک انگشت شان میچرخاندند…
«مهدی افشارنیک» در نخستین رمانِ خود سراغِ شکافهایی رفته که از سالهای قبلِ کودتای سال 32 آغاز شد و ادامه پیدا کرد تا همین سالهای نزدیک. باعثِ تولدِ فدایی، چریک، انقلابی، مذهبی و کارگرانِ و بازرایان شد. روحِ تهرانِ سنتی را از آنِ خود کرد و بعد از انقلاب هم جای این آدمها را جورِ دیگری رقم زد. رمان با ریتمی سریع و وقایعی تکاندهنده پیش میرود. در هر فصل ماجرایی انتظارِ خواننده را میکشد و نگرانی مداومِ ریخته شدنِ سقف بازار قدیمی تهران که در کل رمان تکرار میشود. آیا این سقف فرو میریزد؟ آیا مادران و پسران رو در روی هم خواهند ایستاد؟ آیا ردپای تاریخ در خیابانها پاک میشود؟ رمانِ گود تجربهی جدیدی از احضار تاریخ سیاسی است. با حضور انبوه شخصیتهایی که خواسته یا ناخواسته در میانهی این تاریخ نقششان را ایفا میکنند.
اون روز آفتاب داغ بود و نور از سرِ گنبدهای تاق بازارچه خودش رو به کف زمین رسونده بود. حفرهی سرِ گنبدها رو یه مدتی بود بسته بودن و حیوون جمع شده بود. کفترها توی دهنهی حفرهها لونه کرده بودن و هرازگاهی فضلهشون میریخت روی سر یکی که حواسش نبود از زیر حفره رد نشه. بدتر از فضله، خون کفتر بود. گربههای بازارچه از روی تاق میرفتن به لونهی کفترها چنگ میزدن و جوجه یا کفتری رو خفه میکردن. حاصل این شبیخون، قطرهای خون یا پری خونی بود که میچکید یا میافتاد روی سر مردم.
مولف : مهدی افشار نیک
انتشارات : چشمه
برای اطلاعات بیشتر با شماره 66414040-021 تماس بگیرید.
از وقتی یادم است، از وقتی که خاطراتم توی حوض با ماهی ها قاتی شد و درخت توت باغچه به شاش شبانه ام عادت کرد، سید را سیاه پوش دیدم. حتی چند سالی قبل تر از این که خاطراتم شکل بگیرد. از وقتی که علی مرد. عین خودش بود. سید به من می گفت: «تو شبیه ننه ات هستی» و علی شبیه خودش بود. پانزده خرداد کشتند. سید زیاد بیرون نمی رفت. خانه با یک عالم اتاق درندشت همیشه پر بود از آدم. تا ناشتایی را می خوردیم، مردم صف می بستند پشت در. ننه فاطمه در را که باز می کرد، می ریختند توی حیاط و بعد حتی اتاق ها. من هر روز با بچه هایی که اولین بار می دیدمشان، توی حیاط گرگم به هوا بازی می کردم. مشت مشت آب می پاشیدیم سر و روی هم، و عاشق دامن گلدار دخترهایی می شدم که می نشستند سر حوض و آب را نوازش می کردند...
مولف : افسون امینی
انتشارات : سوره مهر
بعد مدتی که از ورودم به کار نمایش توسط روانشاد عباس نفری ،یکی از پیش کسوتان کار نمایش در همدان گذشت ،دائم این اندیشه در مغزم جا کرده بود که ایران و یونان ، هردو دو کشور متمدن و قدرتمند جهان کهن بوده اند، اما چرا یونان دارای چنان تاریخی مدون در هنر نمایش است و کشور ما حتی در تدوین تاریخ سیاسی و اجتماعی خودهم دارای مشکل؟!و هر چه هم که به عنوان کتب و منابع تاریخی دارد، کلی گویی است و صرفا تاریخ پادشاهان و آنچه راهم که غریبان برایمان نوشته اند ،بسیاری از موضوعات و مطالبشان به باور نمی گنجد...
مولف : صادق عاشور پور
انتشارات : سوره مهر
برای اطلاعات بیشتر با شماره 66414040-021 تماس بگیرید.