پاهایش را گذاشته بود توی آب ولرم و گفته بود: اسیر بدبخت عراقی رو که می بردم قرارگاه حتی جوراب هم نداشت در حالی که من جوراب داشتم. نمی دونی چقدر خوشحال شد وقتی پوتینای منو پاش کرد. خیلی دلم می خواست همون جا خلاصش می کردم اما اسیر بود. بعد لبخندی زده بود: چه کنیم که خیلی ها اسیرن؛ اسیر خواسته هاشون، اما حالا که خوب شده نگران نباش.
مولف : علیرضا جمشیدی - نجمه مولوی
انتشارات : آستان قدس رضوی
برای اطلاعات بیشتر با شماره 66414040-021 تماس بگیرید.
نه چاله نه چاه، در نگاه افتادم
در دام نگاه اشتباه افتادم
***
در جادهی عشق پای من میلنگید
طفلی بودم که زود راه افتادم ...
***
***
دلم را از هوس بی تاب کردی
مرا مست ز شرابی ناب کردی
***
به افسون نگاهت خواب کردی
سر ما را به زیر آب کردی
مولف : سیف اله خادمی راوندی
انتشارات : هزاره ققنوس
نوشتالژی را دریغ یاد معنی کرده اند.بعضی هم غم غربت و درد دوری از وطن نوشته اند. مثل اینکه اولین بار در سال1688 یک مقاله پزشکی درآمده بود درباره حال سربازان دور از وطن ، این نوستالژی را همان جا به عنوان نوعی مرض به کار برده اند. به هر حال نوستالژی به محلول اوآراس می ماند، معلوم نیست شور است یا شیرین...
مولف : ندا شاه نوری
انتشارات : کتاب قاف
برای اطلاعات بیشتر با شماره 66414040-021 تماس بگیرید.
نه روز و شب
تنهایی ام را می فهمند
نه همین کلماتِ کافر
این عصا هم فقط بلد است
بلوط های پوسیده را
برای گوسفندانم فرو ریزد
حتی از تو چه پنهان
گوسفندانم هم
ایمان نیاورده اند
به معجزات معمولی ام
خلوتی عاشقانه
مرا خوش تر
از هر چه فرزانگی و حماسه های ابلهانه
اما نه در زنانِ بی نامِ خواب هایم
نه بینِ سایه هایِ هرجایی
کسی شبیه تو نیست ...
از تو چه پنهان
هرگز شاعری اوالعزم نخواهم شد
مولف :عبدالحمید ضیایی
انتشارات :هزاره ققنوس
«زندگی همین است» یک رمان متفاوت است بینِ داستانهای محمدهاشم اکبریانی. رمانی که روایتِ آن از واهمههای یک جسد شروع میشود و بسط مییابد در تاریخی که در متن شاهدِ بروزش هستیم.
اکبریانی در آستانهی پنجاهسالگیاش این رمان را در فضایی سوررئالیستی نوشته است و مخاطبانش را دعوت به درکِ فضایی کرده که در آن اتفاقهای عجیبِ زیادی در حالِ جان گرفتن هستند. اساطیر و شخصیتهای تاریخی از زیرِ خاک درمیآیند و با زندگان همسو میشوند. قهرمانِ عجیب متن که «مُردههه» نام دارد جریانِ عادی زندگی را شکافته و سعی میکند چیزهایی را کشف کند. رمانِ اکسپرسیونیستی اکبریانی با رگههایی از فانتزی مخلوط شده و به مخاطبش این امکان را میدهد تا معناهای تازه و جدیدی را کشف کنند… هراسی که در پسِ این فضای عجیب وجود دارد شاید رازِ نهفته در متن باشد.
محمدهاشم اکبریانی متولد سال ۱۳۴۴ است. روزنامهنگار، شاعر و داستاننویسی که در چند دههی گذشته یکی از چهرههای فعال ادبیات ایران بوده است.
گفتههاش بود. از اونهمه حرفی که زد، یارو حتا یه کلمه نفهمید. معلوم نبود طرف مزخرف میبافه یا یارو چیزی حالیش نیست. هر چی بود، نتیجه فرقی نمیکرد. فقط دو سه ساعتی یکی حرف میزد و یکی هم با دهن باز رفته بود تو نخش و گوش میداد. البته نه اینکه واقعاً گوش بده، فقط یهسری امواج صوتی بیمعنی میرفت تو این گوشش و از اون گوشش میزد بیرون، همین. بااینحال، رو یارو خیلی تأثیر گذاشت. بعدم بلند شدن و با یه خداحافظی گرم و صمیمانه که با بغل کردن همراه بود، از هم جدا شدن.
مولف : محمد هاشم اکبرانی
انتشارات : چشمه
برای اطلاعات بیشتر با شماره 66414040-021 تماس بگیرید.