«فرهنگ نامه ی اندیشه ی اجتماعی مدرن» گستره ی پهناوری ازعلوم اجتماعی تا فلسفه، نظریه ها و آموزه های سیاسی، اندیشه های فرهنگی و جنبش های اجتماعی، ونیز نفوذ علوم طبیعی در همه ی پهنه های دانش و بینش را در برمی گیرد. این فرهنگ نامه نمایی فراگیر و معتبر از مضمون های اصلی اندیشه ی اجتماعی مدرن به دست می دهد و از وارسی در هیچ عرصه ای ازعرصه های تازه ی علوم انسانی فروگذار نمی کند. جستارهای بلند و کوتاه فرهنگ نامه، که به تناسب و اهمیت موضوع ها تدارک دیده شده است، خواننده را با جریان های مهم و روزآمد اندیشه ی اجتماعی، و گرایش های فلسفی و فرهنگی مدرن آشنا می سازد و شامل تک تک دانش های اجتماعی از انسان شناسی، زیبایی شناسی ، اینترنت، پاکسازی قومی تا اقتصاد نظام رفاه اجتماعی می شود. به جرئت می توان گفت که هر دانشجوی علوم انسانی می تواند متن های دانشگاهی خود را با فراغ بال وانهد و به مدخل های معتبر و درجه ی اول این فرهنگ نامه ی مرجع اتکای تام داشته باشد.
انتشارات | نشر نگاه |
مولف | ویلیام اوث ویت - تام باتامور |
کتاب پیشرو که بناست یک روایت ابتدایی و کوتاه از زندگی هنری فرهاد مهراد است، محصول تمام ِ شدنهاست. شدنِ پیدا کردن تاریخ، روایتهای معتبر و حتا نامعتبر و گذاشتنشان کنار هم؛ برای رسیدن به یک تاریخ که سالها محو و ناپیدا مانده. بازیگران صحنه، آنها که هنوز ماندهاند، در گوشه و کنار دنیا پراکندهاند. از سرزمین مادری تا غربت اروپا و آمریکا. بازیگرانی که مشتاق رسیدن به یک تاریخ سالم هستند و حرف میزنند و کسانی که دلیل انکارناپذیر مهآلود بودن تاریخ هستند و کماکان با سکوت، گوشه گرفتن و لب بستن کمکی به روشنایی نمیکنند و فضا را هاشوری دوباره میزنند.
ادعای داشتن یک روایت کامل و دقیق از زندگی هنری و شخصی فرهاد، گزاف است. هم محصولات پیش از این، کتاب و فیلم و مصاحبهها، هم این محصول، ناقص و تنها راوی تکههایی از یک زندگی هستند. برای همین نویسندهی این روایت، ناچار است به شما، مخاطبان که حتماً گرامی و محترم هستید، گزارش بدهد. گزارش چهگونه رسیدن به این روایت و توضیح چرایی ناقص بودنش.
اگر فرهاد ترانهنویس و آهنگساز بود، شاید میشد با بررسی آثارش او را شناخت. میشد ترانهها و آهنگها را کنار هم گذاشت، بارها گوش داد، سعی کرد به دنیای پس پشتشان دسترسی پیدا کرد و در نهایت، کاملترین چهرهی هنرمند را که در آثارش عریان شده، به تماشا نشست. اما قهرمان داستان ما، مثل اکثر قهرمانان صحنهی موسیقی پاپ، راوی دنیای دیگران بوده. دنیای آهنگسازان و ترانهسرایانی که بخشی از زندگی، رویا و فکرشان را به او بخشیدهاند تا به صدا برسند. به صدای خوشی از حنجرهی فرهاد. پس برای شناخت چهرهی فرهاد هنرمند، جدا از زندگی شخصی و داستانهایش، راهی پیش پا نیست جز رفتن به سمت همکاران او؛ همکارانی که آهنگ ساختهاند، ساز زدهاند و ترانه نوشتهاند. کارنامهی کوتاه فرهاد، به لحاظ کمیت، کار را ظاهرا آسان میکند. او با افراد کمی همکاری داشته و صحبت با چند نفر میتواند بخش عمدهی کارنامهی او را به نمایش بگذارد. اما داستان، طبق اصول سنتی، همیشه به گره احتیاج دارد. لیست کردن همکاران و دوستان، پیدا کردن راه ارتباطی از شمارهی تلفن و ایمیل تا آدرس صفحههای شخصی در فیسبوک، کافی نیست. سرزمین بدون مورخ ما، وابسته به روایتهای شخصیست. روایتهای در سینه مانده و به زبان نیامده. میتوانی رویا کنی که اگر ما، از فرهاد تا نویسنده و شما مخاطبان، اهل سرزمین دیگری بودیم، میشد به آرشیوها مراجعه کرد. به کتابهای نوشته شده، به روزنامهها و مجلات و فیلمها که لابد همه در یک کتابخانه در دسترس هستند. اما خب فضای تاریخی ما، تاریکتر از این حرفهاست. آرشیوها پراکندهاند. بخشی نیست شدهاند و هستها هم عموماً جای اینکه در اختیار صاحبانشان باشند، در صندوقچهی دلالهایی که گنگ و دسته و گروه دارند و نام خود را “آرشیودار” و “ترانهباز” گذاشتهاند، حبس هستند. آدمهای زنده هم برای نشستن پای یک گفتوگو که قرار نیست از رسانهای میلیونی پخش بشود و شهوتِ در صحنه بودنشان را ارضا بکند، سختگیر میشوند. برای یک کلمه ، یک خاطرهی مانده در ظرفِ ترشی و یک حرفِ مگو هزار شرط دارند؛ انگار که روزگارمان هزار ساله است و همیشه برای گفتن فرصت وجود دارد.
انتشارات | انتشارات نگاه |
مولف | حامد احمدی |
بخش اول: مقدمات
بخش دوم: ولید و بازار
بخش سوم: مدیریت کلان اقتصادی
بخش چهارم: توسعه ی اقتصادی
بخش پنجم: نهاد ها و بازارهای مالی
بخش ششم: اقتصاد جهان
پاسخ نامه ی تشریحی مسائل و پاسخ نامه کلیدی
انتشارات | مشاوران آموزش |
مولف | وحید تمنا-شبنم جلیلی |
پیشترانه
در شرق رسم نیست که آدمها، میوههای تجربهی خود را با دیگران قسمت کنند. هر کس هر چه میداند به ته صندوقچه میچسباند. چرا که آدم، صاحب فکر و کشف و اختراع خود نیست.
«زیباییآفرینان» به پاسداشت نمیرسند. زیر چتر قانون حمایت از آثار نیستند. این ناامنی و ترس از دست دادنِ آنچه به دشواری آفریدهیی، سخاوتات را میگیرد. ناخنخشکات میکند.
در این سالها، شاعران جوان و کمحوصله که چرکنویسهاشان را چاپ میکنند، برای من کتاب ترانههایشان را فرستادهاند.
دردا که از سر تا پا، دیگران را رونویسی کردهاند. کمرنگ و بد!
چرا که نمیدانند، «فکر» و «ترکیب» و «تصویر» دیگری را کش رفتن، «جرم» است. عشق نیست!
یکی که حتّا از نام ترانهها هم نگذشته است: با صدای بیصدا و…
وقتی نوشتهی دیگری را رونویسی میکنی، به این توهّم میرسی که: اینهمه را من نوشتهام! پس تمام شد. رسیدهام! و به قول فروغ: خود را به ثبت رساندم!
امّا به وقت نوشتن، میانبری در کار نیست. نمیتوان دو کلاس، یکی کرد! باید میلیمتر به میلیمتر آموخت و پیش رفت. باید با دیگران جهان، آشنا شد. باید از بزرگان و زیباییآفرینان «نوشتن» را آموخت. اگرچه نسل من، الگوی خانگی پیش رو نداشت و از کمک آموزگاران بیبهره بود امّا این وظیفهی تاریخی را میشناسد که:
– دار و ندارمان باید به نسل فردا برسد!
انتشارات | نشر نگاه |
مولف | شهیار قنبری |
کتاب خلاقیت تصویری و تجسمی به نویسندگی عبدالرضا اتحاد منتشر شده توسط انتشارات راه اندیشه در سایت رایا موجود می باشد.
انتشارات | راه اندیشه |
مولف | عبدالرضا اتحاد |