کتاب رایا

وبلاگ فروشگاه اینترنتی کتاب رایا

کتاب رایا

وبلاگ فروشگاه اینترنتی کتاب رایا

نمایش های ایرانی (جلد چهارم)

ﻧﻘﺎﻟﻲ ﻧﺎﻡ ﻧﻤﺎﻳﺸﻲ ﻳﻚ ﻧﻔﺮﻩ ﻣﻲ ﺑﺎﺷﺪ، ﺍﺯ ﺳﺮی ﻧﻤﺎﻳﺶ ﻫﺎی ﺍﻳﺮﺍﻧﻲ. ﻧﻘﺎﻟﻲ ﺍﺳﻢ ﻓﻌﻞ ﺍﺳﺖ ﻭ ﻧﻘﺎﻝ ﻓﺎﻋﻞ ﺁﻥ؛ ﺑﻪ ﺩﻳﮕﺮ ﻋﺒﺎﺭﺕ، ﻧﻘﺎﻝ، ﮔﻮﻳﻨﺪﻩ ﺍﺳﺖ ﻭ ﺁﻧﭽﻪ ﻛﻪ ﺗﻮﺳﻂ ﺍﻭ ﺑﺮﺍی ﺟﻤﻊﺷﻨﻮﻧﺪﮔﺎﻥ ﻭ ﺑﻴﻨﻨﺪﮔﺎﻥ ﺭﻭﺍﻳﺖ ﻣﻲ ﮔﺮﺩﺩ، ﻧﻘﻞ ﮔﻔﺘﻪ ﻣﻲ ﺷﻮﺩ. ﭘﺲ، ﻧﻘﺎﻝ ﻋﻼﻭﻩ ﺑﺮ ﻓﺎﻋﻞ ﺑﻮﺩﻥ، ﺻﻴﻐه ﻣﺒﺎﻟﻐﻪ ﻧﻴﺰ ﻫﺴﺖ، ﻳﻌﻨﻲ ﻛﺴﻲ ﻛﻪ ﻛﺎﺭﺵ ﮔﻔﺘﻦ ﻭ ﺗﻜﺮﺍﺭ ﺩﺍﺋﻢ ﻧﻘﻞ ﺍﺳﺖ. ﺭﻳﺸه ﻣﺸﺘﺮﻙ ﺳﻪ ﻛﻠﻤه ﻧﻘﻞ، ﻧﻘﺎﻟﻲ ﻭ ﻧﻘﺎﻝ، ﻧَﻘَﻞَ ، ﺑﺮ ﻭﺯﻥ، ﻓَﻌَﻞَ ﺍﺳﺖ،ﻛﻪ ﻓﻌﻞ ﺛﻼﺛﻲ ﻣﺠﺮﺩ ﻣﻲ ﺑﺎﺷﺪ ﻭ ﺩﺭ ﻣﻌﻨﺎ ﻋﺒﺎﺭﺕ ﺍﺳﺖ ﺍﺯ ﺟﺎﺑﻪ ﺟﺎ ﻛﺮﺩﻥ ﭼﻴﺰی، ﻛﻪ ﻓﺎﻋﻞ ﺁﻥ ﻧﻘﺎﻝ ﻣﻲ ﺷﻮﺩ. ﻭ ﻧﻴﺰ ﺍﻧﺘﻘﺎﻝ ﭼﻴﺰی ﺍﺯ ﻣﺤﻠﻲ ﺑﻪ ﻣﺤﻞ ﺩﻳﮕﺮ، ﻳﺎ ﮔﻔﺘﻦ ﺣﺮﻓﻲ ﺍﺳﺖ، ﻳﺎ ﺭﻭﺍﻳﺖ ﺭﻭﻳﺪﺍﺩی، ﻳﺎ ﺩﺍﺳﺘﺎﻧﻲ ﺍﺳﺖ، ﺧﻮﺍﻩ ﺗﺎﺭﻳﺨﻲ، ﺧﻮﺍﻩ ﻏﻴﺮ ﺗﺎﺭﻳﺨﻲ، ﺧﻮﺍﻩ ﻧﻈﻢ، ﻳﺎ ﻧﺜﺮ، ﺩﺍﺭﺍی ﺗﻤﭗ ﻭ ﺭﻳﺘﻤﻲ ﺗﻨﺪ ﻭ ﺣﻤﺎﺳﻲ۲، ﻛﻪ ﺗﻮﺳﻂ ﺗﻚ ﺑﺎﺯﻳﮕﺮ ﺍﻳﻦ ﻧﻤﺎﻳﺶ، ﻳﻌﻨﻲ ﻫﻤﺎﻥ ﻧﻘﺎﻝ[ ﺑﺮﺍیﺟﻤﻊ ﺣﻀﺎﺭ ﺑﻪ ﺍﺟﺮﺍ ﺩﺭ ﻣﻲ ﺁﻳﺪ؛ ﺑﺪﻭﻥ ﺩﺍﺷﺘﻦ ﻫﻴﭻ ﮔﻮﻧﻪ ﺩﻛﻮﺭ، ﻭﺳﺎﻳﻞ ﻭ ﺍﺑﺰﺍﺭ ﺻﺤﻨﻪ. ﺷﺎﻳﺪ ﺩﺭ ﻫﺮ ﺟﺎ ﻭ ﻫﺮﮔﺎﻩ ﻛﻪ ﺳﺨﻦ ﺍﺯ ﻧﻘﺎﻝ ﻭ ﻧﻘﺎﻟﻲ ﺑﻪ ﻣﻴﺎﻥ ﻣﻲ ﺁﻳﺪ، ﺗﺼﻮﻳﺮ ﻣﺮﺩی ﺑﻪ ﺫﻫﻦ ﻣﺘﺒﺎﺩﺭ ﻣﻲ ﺷﻮﺩ ﻛﻪ ﭘﻴﺮﺍﻫﻨﻲ ﻣﺮﺍﺩﺑﻴﮕﻲ ﺑﻪ ﺗﻦ ﻛﺮﺩﻩ ﻭ ﺷﻠﻮﺍﺭی ﺳﻴﺎﻩ ﺑﻪ ﭘﺎ ﻧﻤﻮﺩﻩ ﻭ ﺟﻠﻴﺰﻗﻪ ﺍی ﺳﻮﺯﻧﻲ ﺩﻭﺯی ﺑﻪ ﺗﻦ ﻛﺮﺩﻩ ﻭ ﭼﺎﻧﺘﻪ ﺍی۳ ﺑﻪ ﭘﻬﻠﻮ ﺁﻭﻳﺨﺘﻪ ﻭ ﻛﻤﺮ ﺧﻮﻳﺶ ﺑﻪ ﺑﺴﺘﻦﺷﺎﻟﻲ ﻣﺤﻜﻢ ﻛﺮﺩﻩ ﻭ ﻣﻄﺮﺍﻗﻲ ﺩﺭ ﺩﺳﺖ، ﻭﺳﻂ ﻗﻬﻮﻩ ﺧﺎﻧﻪ ﻭ ﺩﺭ ﺟﺎﻳﮕﺎﻩ ﻭﻳﮋﻩ ﺩﺭ ﺑﻴﻦ ﺟﻤﻊ ﺍﻳﺴﺘﺎﺩﻩ، ﺷﻌﺮ ﻣﻲ ﺧﻮﺍﻧﺪ ﻭ ﻃﻮﻣﺎﺭ ﻣﻲ ﮔﻮﻳﺪ ﻭ ﺣﻜﺎﻳﺘﻲ ﺍﺯ ﺣﻜﺎﻳﺖ ﻫﺎی ﺷﺎﻫﻨﺎﻣه ﺣﻜﻴﻢ ﺗﻮﺱﺭﺍ ﻧﻘﻞ ﻣﻲ ﻛﻨﺪ..

مولف : صادق عاشور پور

انتشارات : سوره مهر


برای اطلاعات بیشتر با شماره 66414040-021 تماس بگیرید.

کمی باران تر

نمی توانم به گذشتة و با سال 1366 بازگردم و یادی از روزهای تماشای سریال هزاردستان نکنم. روزهایی که با ضبط کوچک دستی ام صدای سریال را از ابتدا تا انتها ضبط می کردم و از اهل خانه می خواستم در تمام مدت پخش سریال ساکت باشند تا من تمام دیالوگ ها و موسیقی اثر را- بی کم و کاست - روی نوار کاست ضبط کنم.
یاد روزهایی که صدای ضبط شده سریال را بارها و بارها گوش می کردم و تمام دیالوگ های شعرگونة استاد حاتمی را از بر بودم و جا به جا تکرار می کردم.
یاد روزهایی که دست به قلم بردم تا در بازی با کلمات، نوشتارم را به دیالوگ های هزاردستان نزدیک کنم. دیالوگ هایی که شعر بود.
برای همچون او نوشتن لازم بود ادبیات بدانم، پس چراغ گرایش به ادبیات منظوم و منثور را با مطالعه بیشتر فراروی ذهن خود روشن کردم.
به نام او که همیشه در این حوالی هاست
شکسـته بنـد تمـام شکسته حالـی هـاست
***
جواب پرسش خورشید از زمین رشد است
جواب روشـن مبـهم تـرین سئـوالـی هاست
***
همیشه اول و پایان هر چه بوده و هست
جنوب نقشة حُسنش، سر شمالی هاست
***
به کـورة غم خود چون نهـاد کـوزة مـا
همیشه رهگذرش، کوچة سفالی هاست


مولف : محمد حسن ارجمندی فر

انتشارات : مایا


برای اطلاعات بیشتر با شماره 66414040-021 تماس بگیرید.

مینودر

از وقتی یادم است، از وقتی که خاطراتم توی حوض با ماهی ها قاتی شد و درخت توت باغچه به شاش شبانه ام عادت کرد، سید را سیاه پوش دیدم. حتی چند سالی قبل تر از این که خاطراتم شکل بگیرد. از وقتی که علی مرد. عین خودش بود. سید به من می گفت: «تو شبیه ننه ات هستی» و علی شبیه خودش بود. پانزده خرداد کشتند. سید زیاد بیرون نمی رفت. خانه با یک عالم اتاق درندشت همیشه پر بود از آدم. تا ناشتایی را می خوردیم، مردم صف می بستند پشت در. ننه فاطمه در را که باز می کرد، می ریختند توی حیاط و بعد حتی اتاق ها. من هر روز با بچه هایی که اولین بار می دیدمشان، توی حیاط گرگم به هوا بازی می کردم. مشت مشت آب می پاشیدیم سر و روی هم، و عاشق دامن گلدار دخترهایی می شدم که می نشستند سر حوض و آب را نوازش می کردند...

مولف : افسون امینی

انتشارات : سوره مهر


برای اطلاعات بیشتر با شماره 66414040-021 تماس بگیرید.


نمایش های ایرانی (جلد ششم)

ﺩﺭ ﻣﺠﻠﺪﺍﺕ ﭘﻴﺸﻴﻦ ﺍﻳﻦ ﻣﺠﻤﻮﻋﻪ، ﺍﺯ ﺍﻧﻮﺍﻉ ﻧﻤﺎﻳﺶ ﻫﺎﯼ ﺍﻳﺮﺍﻧﯽ ﮐﻪ ﺑﺴﻴﺎﺭ ﺑﻮﺩ ﻭ ﺷﺎﻳﺪ ﺑﻴﺶ ﺍﺯ ﺍﻳﻦ ﻫﻢ ﻭﺟﻮﺩ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﻭ ﺩﺍﺭﺩ، ﺑﻪ ﺍﻧﺪﺍﺯﺓ ﺩﺍﻧﺶ ﻭ ﻭﺳﻊ ﻧﮕﺎﺭﻧﺪﺓ ﺳﻄﻮﺭ ﺳﺨﻦ ﮔﻔﺘﻪ ﺷﺪ. ﺍﻳﻨﮏ ﮔﺎﻩ ﺁﻥ ﺭﺳﻴﺪﻩ ﮐﻪ ﺍﺯ ﻧﻤﺎﻳﺸﯽ ﺳﺨﻦ ﮔﻔﺘﻪ ﺷﻮﺩ، ﮐﻪ ﺍﮔﺮ ﺧﻮﺏ ﺍﺭﺯﻳﺎﺑﯽ ﻭ ﺷﻨﺎﺳﺎﻳﯽ ﺷﺪﻩ ﻭ ﺑﻪ ﺁﻥ ﭘﺮﺩﺍﺧﺘﻪ ﺷﻮﺩ، ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮ ﻣﺎﻫﻴﺖ ﻭ ﮔﺴﺘﺮﺩﮔﯽ ﺍﻧﺪﻳﺸﻪ ﻭ ﺍﻫﺪﺍﻑ ﻣﻘﺪﺳﺶ، ﺗﺮﺩﻳﺪﯼ ﻧﻴﺴﺖ ﮐﻪ ﻣﯽ ﺗﻮﺍﻧﺪ ﺑﻦ ﻣﺎﻳﺔ ﺑﺨﺸﯽ ﺍﺯ ﺗﺌﺎﺗﺮ ﻣﻠﯽ ﻣﺎ ﮔﺮﺩﺩ ﻭ ﺩﺭ ﺧﺪﻣﺖ ﻓﺮﻫﻨﮓ ﺩﻳﻨﯽ ﻭ ﻣﻠﯽ ﻣﺎ ﻗﺮﺍﺭ ﮔﻴﺮﺩ ﻭ ﺗﻄﻬﻴﺮ ﻭ ﺩﻻﻭﺭﯼ ﺭﺍ ﺑﺴﺎﻥ ﺍﺳﻄﻮﺭﻩ ﻫﺎﯼ ﻣﻠﯽ ﻭ ﺭﺧﺪﺍﺩﻫﺎﯼ ﻣﺬﻫﺒﯽ ﺩﺭ ﺟﺎﻣﻌﻪ ﺭﻭﺍﺝ ﺩﻫﺪ ﻭ ﻗﻬﺮﻣﺎﻧﺎﻧﯽ ﭼﻮﻥ، ﺯﺭﻳﺮ، ﺳﻴﺎﻭﺵ، ﺍﻳﺮﺝ، ﺁﺭﺵ، ﺭﺳﺘﻢ، ﺁﺭﻳﻮ ﺑﺮﺯﻥ، ﺑﺎﺑﮏ ﻭ ﻳﺎﺭﺍﻥ ﺳﺮﻭﺭ ﻭ ﺳﺎﻻﺭ ﺷﻬﻴﺪﺍﻥ، ﺣﺴﻴﻦ ﺑﻦ ﻋﻠﯽ ﺩﺭ ﺩﺷﺖ ﺧﻮﻧﻴﻦ ﮐﺮﺑﻼ ﺭﺍ ﺑﻴﺸﺘﺮ ﺑﻪ ﻣﺎ ﺑﺸﻨﺎﺳﺎﻧﺪ،ﻗﻬﺮﻣﺎﻧﺎﻧﯽ ﮐﻪ ﻫﺮﮔﺰ، ﻧﻪ ﺩﺍﻋﻴﺔ ﻗﻬﺮﻣﺎﻧﯽ ﺩﺍﺷﺘﻨﺪ ﻭ ﻧﻪ ﻋﺸﻖ ﺑﻪ ﻗﻬﺮﻣﺎﻥ ﺷﺪﻥ، ﺍﻣﺎ ﺩﺭ ﻧﺒﺮﺩ ﺑﺎ...

مولف : صادق عاشور پور

انتشارات : سوره مهر

برای اطلاعات بیشتر با شماره 66414040-021 تماس بگیرید.



از او (شهید محمدرضا شفیعی)

زن تشت گِل را از روی دوشش پایین گذاشت. قالب را جلو کشید، گِل ها را در آن ریخت و با چوب رویش را صاف کرد. دستش را به زانو زد، تشت را برداشت و برگشت. صدای آوازی را که مرد زیر لب زمزمه می کرد، می شنید. مرد پاچه های شلوارش را بالا زده بود و زیر نور کم رنگ فانوس، کاهگل ها را لگد می کرد. پاهایش با آهنگ نفس هایش تا زیر زانو در گل فرومی رفت و بیرون می آمد. زن نگاهِ مرد کرد و خندید. دوباره تشت را پر کرد، یا علی گفت و بلند شد...


مولف : نرجس شکوریان فرد

انتشارات : عماد فردا


برای اطلاعات بیشتر با شماره 66414040-021 تماس بگیرید.